مقاله:حرف،شعار،شعر






به نام خدا



مقاله 



موضوع: حرف، شعار، شعر



بارها وقتی با دوستان شاعر جوان در مبحث شعر و ابعاد گسترده ی آن



به بحث می نشینیم و در این فرآیند دقیق می شویم و اشعاری را برای بررسی



و ارزش گزاری(جوهره ی شعر) به نقد ونظر می کشیم لایه های پنهان و



باور داشت های هنری هر فرد از این مقوله (شعر) آشکار تر می گردد و به



راحتی می توان حس کرد که از این فرایند هنری چه درکی دارند و با کدام 



پیش فرض یا پیش فهم به آن می نگرند. در این راستا متأسفانه عده ای



به علت برخورد یا رابطه با شاعر نماهای جور واجور ، درک صحیح 



زیبا شناسانه ی خود را از شعر مطلوب از دست می دهند و به همین جهت 



مابین شعر ، شعار ،حرف تداخل ایجاد می شود. و مشکل تر اینکه در این حال



و هوای هرج و مرج ادبی وفرهنگی که همه خود را صاحب سبک و سیاق



و مانیفست خاص می دانند اگر به عنوان سوال از این به اصطلاح استادان



بپرسیم این دست نوشته چه دلیلی دارد که شعر باشد؟ بی درنگ خواهند



گفت: تا تصور شما از شعر چه باشد!. واما ناگفته نماند تعداد محدودی



از شاعران جوان معاصر هستند که شاهراه شعر را پیدا کرده و قله های



افتخار را فتح می کنند . ولی بحث امروز ما بیشتر معطوف به کسانی ست 



که فریب زرق و برق عده ای شهرت طلب و خود شیفته وبه اصطلاح 



(آوانگارد) یا با کلاس را می خورند که به زعم آن حضرات بقیه سنتی



و متحجر هستند و این عالی جنابان با دید گاه های زیبا شناسانه ی 



عجیب و غریب خود که هیچ پشتوانه ی فرهنگی و ادبی ندارد هر 



گفته ی نامأنوس و پراکنده را شعر قلم داد می کنند و پریشان گویی را



هنر می پندارند.البته در تمام دوره های تاریخ این موج ها بوده است



که تنها امروز باید نامشان را از غبار تاریخ بیرون کشید. اما در این جا



قصد ما آنهایی هستند که به دنبال روزنه های واقعی شعر می گردند



وبا کمال تأسف به این سد های ناهنجار بر می خورند وراهشان به



انحراف کشیده می شود ویا سر خورده ونا امید پشت درهای بسته میخ 



کوب می شوند. تلاش ما بر آن است تا با این هنر جویان یا افتخارات 



آینده بیشتر درد دل کنیم وراجع این مقوله (شعر) صحبت کرده ودانسته های



هر چند اندک خود را در اختیارشان قرار دهیم تا شاید جرقه ای تازه در 



مسیر ذهنشان باشد.



حرف: به معنی لغوی کلمه؛ سخن راندن، سخن گفتن و شیوه ی متداول



که در ارتباطات روزمره به کار می رود.



شعار: به معنی فوج یا سپاه ، نعره ی جنگ ،فریاد احزاب سیاسی ،



فریاد حمله، در بعضی موارد پرخاش به شخصی یا به گروهی _کلاً 



یعنی مستقیم گویی بی پرده گویی صرف .



واما شعر:در باب پروسه ی شعر بارها نظریات بزرگان علم و فلسفه را 



در باره ی این مقوله(شعر) از دید گاه های متفاوت نوشته ام .امروز با



اجتناب از تکراری شدن این مبحث از دیگر ابعاد به این فرایند می نگریم.



(شعر) در ساده ترین تعریف آن یکی از اقسام دوگانه ی کلام است 



(در مقابل نثر)که آن را همراه با وزن (خصوصاً وزن درونی) و گاه قافیه 



دانسته اند و اکثریت بزرگان ، شرط خیال انگیز بودن را نیز بر این 



دو عامل افزوده اند و کلامی را که از عنصر تخیل بی بهره باشد و



تنها در آن وزن و قافیه به کار گرفته باشد ( نظم) خوانده اند ضمناً 



باید خاطر نشان کنم که هر شعری به معنای عام خود نظم است برای 



اینکه از نظامی خاص بهره می برد ولی بلعکس هر نظمی شعر نیست



حتی ارسطو ،ابوعلی سینا، خواجه نصیر طوسی و چند ... خیال انگیز 



بودن را شرط به هستی رسیدن و تولد شعر دانسته اند و شاخصه ی 



مهم دیگر آن غیر مستقیم گویی و زبان تلویحی می باشد این عناصر



از دیرباز تا به امروزمعتبر مانده است وحتی دکترعلی محمد حق شناس



(زبان شناس) در مقوله ی (مرز زبان و ادبیات) خیالین بودن را شرط



ادبی دانسته است و در مقوله های ادبی ، دیدگاه نشانه شناسی را پیشنهاد



کرده است که می تواند در عمق حائز اهمیت باشد. ویلییام وردزوث



(1770_1850م)،شاعر انگلیسی ، شعر را سیلان خود به خود احساسات 



وبیان خیال انگیز آن می داند که بیشتر اوقات صورتی آهنگین دارد 



ساموئل تیلر کالرج(1772_1384م) شاعر دیگر انگلیسی هدف مستقیم 



شعررا ارتباط با لذت می داند و والترتئو دورواتز ذانتون(1832_1914م)



شاعر ومنتقد انگلیسی دیگر شعر را بیان هنری ملموس فکر بشر به 



زبان عاطفی و آهنگین می نامد ضمناً در اسطوره های اسلامی گفته 



می شود اولین شاعر حضرت آدم است که نخستین شعر را در مرثیه 



فرزندش هابیل که به دست فرزند دیگرش قابیل کشته شد به زبان عربی



سروده است.



جامعه شناسان عقیده دارند که شعر حاصل کار دسته جمعی انسان های 



اولیه و نتیجه ی هماهنگی حرکات منظم آنها و ابزار کار و در آمیختن



صدا ها با اصوات وکلماتی است که به طور طبیعی در حین انجام کارهای 



سنگین همراه با نفس زدن ها از حنجره بیرون می داده اند این اصوات



بر اثر منظم بودن فاصله ها خود به خود به پاره های مساوی تقسیم شده



وشکلی موزون به خود گرفته و به تدریج به صورت آواز های دسته جمعی 



در آمده است که در مراسم قبیله ای همراه با رقص و آواز و با نواختن 



نخستین آلات موسیقی که مشابه به ابزار کار بوده است خوانده می شده.



«ت اس الیوت» می گوید: هیچ شعری برای کسی که می خواهد آن را 



خوب به ثمر برساند آزادنیست و این نشان می دهد که هر چند شعر آزاد



به خاطر رهایی های الگوی معین وزنی بسیار از مواضع دست و پاگیر را



از سر راه بر می دارد ولی باید از قوائد خواصی پیروی کند رهایی مطلق



غیر ممکن است و می توان گفت که از شعر عاری می شود .



شعر ناب: شعر ناب در مرحله ی اول باید ایدئولوژیک نباشد و به عنوان



ابزاری برای پیشبرد اهدافی در دست شخص یا گروهی قرار نگیرد و



کلاً مربوط به تحولات مقطعی جامعه نباشد بلکه با هستی انسانی در 



رابطه است تا بتواند جهان شمول گردد هدف بارز شعر ناب تنها لذت



بخشیدن به خواننده از طریق موسیقی کلمات یا تصویرهای خیالی



(صور خیال) می باشد که در مقابل شعر تعلیمی قرار می گیرد . اصطلاح



شعر ناب را اولین بار «شارل بودلر»(1821_1867م) شاعر فرانسوی در 



سال 1857 درباره ی شعر «ادگار آلن پو» (1809_1849م)شاعر آمریکایی



به کار برد. اوضاع و احوال اجتماعی اواخر قرن نوزدهم در فرانسه محیط 



مناسبی برای رشد نماد گرایی و رواج نظریه ی شعر ناب بود . در این دوره



شعر ناب به عنوان نظریه ای وارد ادبیات فرانسه شد وبیش از همه موردتوجه 



نماد گرایان قرار گرفت و از نظر پیروان شعر ناب، نثر قلمرو اندیشه -



ولی عالم شعر جای اندیشه و تفکر وعقل نیست و از این رو هر نوع فکر



واندیشه ی تعلیمی به شعر بودن لطمه می زند باید متذکر شوم این طرز تفکر



که شاعران نظریه ی هنر برای هنر (زیبا گرایی ) تأیید می کنند از نظربسیاری 



کار شناسان مردود است درنظر ادگار آلن پو هدف شعر خود شعر است و نباید



چیزی جز آن مورد نظر قرار گیرد و حتی بعضی از پیروان این نظریه شعر را



به دعا نزدیک می کنند و معتقدند که شعر بیانی ست برای توصیف موقعیت های



حالات غیر قابل وصف و جادویی که شاعر در چنین حالتی بر مفاهیم و معانی 



زبانی که به کار می برد مسلط نیست . هدف شاعران نماد گرا که به شعر ناب



روی کرده بودند که برای استقلال بخشیدن به شعر استفاده از خواص سمانتیک 



یا معنی شناسی زبان را به حداقل برسانند و بیشتر از خواص و جنبه های 



صوتی و کلمات و معانی جنبی واستعاره ای آن بهره بگیرند وجود همین 



خصوصیت است که شعر را غیرقابل ترجمه می دانند.



«پل والری »(1871_1945م)شاعر فرانسوی که هوادار شعر ناب بود کار



ترکیب شعر را از نفس شعر جالب تر می دانست و در شعر تنها به رابطه ی 



صدا ،مفهوم و هارمونی ی واژگان توجه داشت.



بنابراین برآیندی که از تفاوت و تمایز فی مابین – حرف،شعار وشعر 



آشکار گردید می توان به چند نکته اساسی و حائز اهمیت اشاره نمود 



شعر مجموعه ای است از احساس ، اندیشه – تخیل – که با زبان تلویحی



در جامه هنر پوشیده شده است و از هر مستقیم گویی می پرهیزد و به جای



کلام ساده بیشتر از تصویرهای تجسمی بهره می برد و به مجازها تکیه دارد



که از ذهن خلاق شاعرهنرمند ساطع می گردد.



و چون انسان ها باهم از بسیاری نکات در سراسر جهان مشابهت دارند



با چنین مقوله ای همزاد پنداری می کنند و از خلق تصویر و مجسم 



کردن حالات واقعه التذاذ هنری می برند – ضمناً باید خاطر نشان کنم



شعر (لذت خاص) است – و لزوماً هر فردی از ظرایف آن نمی تواند درک 



درستی داشته باشد و به قول مولانا (چون غرض آمد هنر پوشیده شد).



به هر حال امیدوارم قادر بوده باشم تا حدودی هر چند اندک – از دریای



بی کران شعر قطره ای را در معرض دید و تشخیص دوستان جوان گذاشته 



باشم - تا از هر آفتی مصون باشند وفریب افراد پرادعای تو خالی را نخورند 



ودر مسیر درست حرکت نمایند.



به قول شاعر:



شاعران چون گل زیبای بهاری هستند



گل چو تاراج شود مشک فشان است هنوز.



بدرود.



میر مسعود حاکم زاده



منابع :«تاویل متن» بابک احمدی – «صور خیال» شفیعی کدکنی – 



«روزنه» محمد کاظم کاظمی – «هستی شناسی »میرزاآقا عسکری (مانی)





پاسخ به سوألات برخی از هنر جویان در رابطه با مقاله فوق:







به نام خدا



باسلام و تشکر وسپاس از پیگیری شما و مهم شمردن این گونه نوشته



های ادبی.



دوست عزیز و ارجمندم ، من فکر می کنم حضرت عالی در خواندن و



تجزیه و تحلیل مقاله مذبور قدری شتاب زده برخورد کرده اید به دلیل 



اینکه بسیاری از پاسخ سوال های شما در مقاله به روشنی درج گردیده



است . که متأسفانه شما به محتوایش توجه نکردید،یا من شفاف نگفتم.



1)راجع شعر ناب:بنده توضیح داده ام که شعر ناب رویکردی از 



عده ای شاعران مشخص در زمان خود بوده است وحتی نامشان را



هم به وضوح توضیح دادم این نظریه پردازان (هنر را برای هنر)



درست می پنداشتند وحتی گفتم از نظر بسیاری از کارشناسان این نظریه



مردود است.



2)منظورم از شاعران واقعی،کسانی هستند که افرادی متظاهر نیستند



و برای تشویق وتعریف و... هدف های دیگر شعر نمی گویند،



شاعران واقعی به نظرم کسانی هستند که شعر در وجودشان عجین است



وعاشق شعر هستند نه محتاج احسنت این و آن و از این هنر خاص 



لذت هنری و وجودی می برند .



3)شعر واقعی یعنی چه: یعنی شعر (کلام دل ) باشد به خاطر چیزی یا



برای گفتن شعاری سروده نشود و جزء معتقدات شاعر باشد و از فکرو



اندیشه ی و بینش فردی خود شاعر باشد و در کلام هنری بیان شود



نه فقط حرف ساده یا درد دل های روزمره و هدف های متفاوت بیان



گردد، و به زمان یا مکان خاصی مرتبط نباشد.



4)اشعار ماندگار:اشعار ماندگار به شعرهایی می گویند که در حوزه ی



هستی شناسانه بررسی گردد(اگرچه به بحثی وسیع نیاز دارد)



هستی یعنی:نفس، عشق، مرگ، بچگی، پیری، تولد،و...



طبیعت مثل :باد، باران،خورشید،زمین ،آسمان و...



این مقوله ها باید مورد توجه بیشتری قرار گیرند و دلیل اینکه از وقتی



که انسان خود را شناخت نام برده های فوق « بودند» _ «هستند»_



«خواهند بود» یعنی متغیرهای بیرونی یا ابزاری نمی تواند در اصل شان



خللی وارد کند .



5)اشعار مقطعی:به شعر هایی گفته می شود که در زمان خاص و در 



مکان خاص برای اشخاص خاص سروده شود این نوع اشعار مانند 



تاریخ بایگانی می گردد به طور تقریبی هم ردیف خبرنامه یا روزنامه 



هست مانند اشعار دوران مشروطیت که درآن تاریخ، شاعران - کلی به



جناح های درگیر بد و بیراه می گفتند و بلعکس گاهی به ستایش هم



قلم می زدند. من باب مثال به قوام السلطنه می گفتند:( آن مرد عینک 



سیاه که دیده است در عمر خود پنج شاه)اینگونه سرودن مقطعی است.



6)شعر ماندگار:خواجه شیرازی حافظ بزرگ می فرماید: 



بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین



کاین اشارت زجهان گذاران ما را بس



اولاً این سروده جهان شمول است یعنی شامل کل جهان می شود 



ثانیاً معنای عینی دارد راحت می توان مجسم کرد



ثالثاً معنای ضمنی دارد یعنی اشاره دارد عمر شبیه آب جوی می گذرد.



رابعاً معنای ذهنی دارد در ذهن می شود تجزیه وتحلیل کرد که چگونه



آب جوی با روند عمر برابر است و در حال گذار می باشد.



مثال دیگری می زنم :



غروب را نتوان مرگ آفتاب انگاشت



که زندگیش فرو رفتن است وسر زدن است.حسین منزوی



چنین شعری بی شک ماندگار است چون از عناصری استفاده شده



است که جزء هستی است مثل: آفتاب،مرگ ، غروب، روز وشب،



پایان و آغاز و با تجسمی بسیار و حسی قوی به مخاطب القا می شود.



دوست عزیزم اگر به چند سطرپایان مقاله (حرف ،شعار،شعر)توجه کنید



شرح دادم که شعر مطلوب دارای احساس ، اندیشه، وتخیل است .



خودم به شخصه عاشق شعر پر معنا هستم و به طور قطع الفاظ بی معنا



را شعر نمی دانم ولی عده ای هم بی هنر و (لنپن مآب) هستند که بدون 



هیچ ظرافتی حرف وشعار را شعر می پندارند و به خورد جوانان جویای 



هنر می دهند منظورم این است این نوشته های معمولی در قالب شعر



جایی ندارد بلکه توهین و ضربه به شعر است . شعر کلام هنری ست



وباید هنری بودنش از لحاظ زیباشناسی و هستی شناسی قابل لمس باشد



شعر و اقسام آن: شعر اقسام متفاوت دارد شعر تعلیمی (برخی از شعر



های سعدی) ،شعر حماسی مثل(شاهنامه)، شعر عرفانی و فلسفی مانند 



(اشعار مولانا).


باوجود بر این شعر مقوله ای دامنه دار و گسترده و فرا گیر است و



نمی توان در چند سطر محدودش نمود اما اینجانب ماحصل برداشتی که



از (شعر مطلوب) داشتم برای تان توضیح دادم وخاطر نشان می کنم 



اینجانب در خدمت گزاری هنر جویان بسیار مشتاقم و در وسع دانش 



خود پاسخ گو خواهم بود و هر شخصی که قلم در دست می گیرد و 



جویای ادبیات واقعی ست مورد احترام است انشاالله به یاری خدا در



مقاله ی بعدی تمایز و تفاوت اشعار ماندگار با شعرهای مقطعی را 



بیشتر توضیح خواهم داد وبه صورت مصداقی عیان می سازم تا ایجاد 



شبهه نگردد.



و باز هم تأکید می کنم اگر سوالی داشتید در رابطه با همین مقاله و یا 



حوزه ی شعر با ما در تماس باشید از طریق تلفن، پیام ،کامنت، ما



همگی خانواده شعریم وهیچ محدودیتی در بحث های ادبی نداریم 



سرافراز باشید.



بادورد وسپاس فراوان 



میر مسعود حاکم زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد