غزل پرواز زخمی


غزل پرواز زخمی



می پرسم از خود ، در خیالت جای من هست؟

یعنی دلت ، دلواپس دنیای من هست؟



در لابلای برگ های خاطراتت _ 

در گوشه ای، گاهی، صدای پای من هست؟



وقتی که شبها با خیالت خواب رفتی 

در حرکت تصویرها رویای من هست؟


#


یا اینکه اصلا مثل یک پرواز زخمی

در آسمانت مشتی از پرهای من هست!!



شاید که نه حتما بگو در کوچه ی تو

یک رد پای تازه غیر از پای من هست؟


#


من با خوشی هایت خوشم، فرقی ندارد

در ذهن تو جای کسی یا جای من هست.



میر مسعود حاکم زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد